…افلاطونِ فیلسوفان اسلام، داهی مشهور ابوعلی‏سینا که شیخ حکیمان و استاد فیلسوفان است

نکته هفتم

 اسراف، حرص را دربردارد، و حرص «سه نتیجه» به شرح زیر دارد:

نخست: بی‏قناعتی‏ست، و نبود قناعت نیز اشتیاق به سعی و تلاش را در انسان از بین می‏برد، و به جای شکر، وسیله‏ی شکوا شده، و باعث تنبلی می‏شود؛ در نتیجه انسان، مال مشروع، حلال و کم[1] را ترک کرده، و مال غیرمشروع و بی‏زحمت می‏جوید، و در این راه، نه تنها عزّت بلکه حیثیتش را نیز فدا می‏کند.

نتیجه دوم حرص: خیبت[2] و خسارت بوده، و از دست دادن هدف، و معروض ماندن به استثقال،[3] و محروم ماندن از سهولت و معاونت می‏باشد. حتی ضرب‏المثل: «اَلْحَرِيصُ خَائِبٌ خَاسِرٌ» یعنی حرص، سبب زیان و ناکامی‏ست، این را تصدیق می‏کند. تأثیرات حرص و قناعت در عالم ذی‏حیات به صورت دستور بسیار وسیعی در جریان است، از جمله این موارد به چند مورد اشاره می‏کنیم:

 قناعت فطری درختان محتاج به رزق، همان‏طور که رزق آنان را به سوی آنان می‏دواناند، دویدن حیوانات نیز با حرص و همراه با مشقت و نقصان به سوی رزق، ضرر بزرگ حرص و منفعت عظیم قناعت را نشان می‏دهد.

 هم‏چنین، با وجود قناعت عموم نوزادان ضعیف با زبان حال خود، غدایی لطیف هم‏چون شیر از جایی غیرقابل انتظار برای آنان فواره می‏شود، اما با وجود حرص جانوران، آنان به رزق نقصان و ملوّث چنگ می‏زنند، که این ادعای‏مان را به روشنی اثبات می‏کند.

 هم‏چنین، وضعیت قناعتکارانه ماهیان فربه[4]، اساس رزق کاملی برای آنان می‏شود، اما حیوانات باهوشی هم‏چون روباه و میمون با آن که با حرص به دنبال رزق خود هستند، ولی به اندازه‏ی کافی روزی خود را نیافته، و لاغر و ضعیف می‏مانند، که این نشان می‏دهد، حرص تا چه حد سبب مشقت، و قناعت تا چه حد سبب آسایش می‏شود.

 هم‏چنین ملت یهود با وجود حرص، ربا، حیله و نیرنگ خود، رزق با ذلت و سفالت و روزی غیرمشروع را تنها به اندازه‏ی نیاز ضروری زندگی به دست می‏آورند، اما صحرانشینان با وجود وضعیت قناعتکارانه‏شان، زندگی با عزت و رزق کافی دارند، که برای بار دیگر ادعای‏مان را به قطع ثابت می‏کند.

 هم‏چنین فقرِ حالی که عالمان[5] و ادیبان[6] به سبب حرصی که ذکاوت‏شان به آنان داده است، مبتلا به آن شده‏اند، و نیز ثروتی که افراد بسیار نادان و ناتوان با وجود وضعیت قناعتکارانه‏شان کسب کرده‏اند، به قطع ثابت می‏کند، که رزق حلال، نظر به عجز و فقر به دست می‏آید، و به توان و اختیار نیست، حتی رزق حلال با توان و اختیار رابطه‏ی معکوس دارد، زیرا با زیاد شدن توان و اختیار کودکان، رزق آنان نیز کم شده، و از آنان دورتر گشته، و اندک می‏شود. نظر به سرّ حدیث: «اَلْقَنَاعَةُ كَنْزٌ لاَ يَفْنَى»[7] قناعت، گنجینه‏ی حسنِ معیشت و آسایش حیات می‏باشد، اما حرص، معدن خسارت و سفالت است.

نتیجه سوم: حرص اخلاص را از بین برده، و عمل اُخروی را لکه‏دار می‏کند، زیرا اگر اهل تقوا حریص باشد، خواهان توجه ناس است، آن کس که توجه ناس را مد نظر داشته باشد، اخلاصِ تام را به دست نمی‏آورد، این نتیجه بسیار با اهمیت بوده، و جای دقت دارد.

الحاصل

 اسراف، بی‏قناعتی را نتیجه می‏دهد، و بی‏قناعتی، اشتیاق به کار را کم کرده، و سبب تنبلی می‏شود، و درِ شکوا را در زندگی باز کرده، و دایماً سبب شکوا[8] می‏شود. هم اخلاص را از بین برده، در ریا را باز می‏کند. هم عزتش را گرفته، راه گدایی را نشان می‏دهد. اما اقتصاد، قناعت را نتیجه می‏دهد، و نظر به سرّ حدیث «عَزَّ مَنْ قَنَعَ ذَلَّ مَنْ طَمَعَ»[9] قناعت، عزت را در پی‏دارد، و سعی و تلاش را افزون می‏کند، و اشتیاق را افزایش داده، و به کار و تلاش وامی‏دارد، زیرا برای مثال فرد قانع با کار و تلاش در یک روز و با قناعت در پاداشی که دریافت کرده است، روز دوم را نیز کار خواهد کرد، اما فرد اسراف کننده چون قناعت نمی‏کند، روز دوم نمی‏تواند کار کند، و اگر هم کار کند، در کارش بی‏اشتیاق است؛ هم‏چنین، قناعتی که از اقتصاد به دست می‏آید، درِ شکر را باز کرده، و درِ شکوا را می‏بندد، و چنین فردی همیشه شاکر است، و به واسطه‏ی قناعت، از انسان‏ها بی‏نیاز شده، و در جستجوی توجه ناس نیست؛ در نتیجه درِ اخلاص باز شده، و درِ ریا بسته خواهد شد.

ضررهای وحشت‏انگیز بی‏اقتصادی و اسراف را در بُعد وسیعی به شرح زیر مشاهده کردم:

 نُه سال پیش به شهر مبارکی رفتم، و به خاطر زمستان، منابع ثروت آن شهر را ندیدم، مُفتی آن شهر ـ خداوند بیامرزدش ـ چند باری به من گفت: «اهالی شهر ما فقیرند» این سخن او احساس من را برانگیخت، و تا پنج ـ شش سال برای اهالی آن شهر اندوهگین بودم، هشت سال بعد، در فصل تابستان به آن شهر رفتم، باغ‏های آن جا را دیدم، سخن مرحوم مفتی آن‏جا را به یاد آوردم، به خود گفتم: فسبحان‏الله، محصولات این باغ بیش از نیاز این شهر است، و باید اهالی این شهر بسیار ثروتمند باشند، و تعجب کردم. از خاطره‏ی پُرحقیقت رهبرم ـ که در هیچ زمان مرا فریب نداده، و در درک حقیقت رهبرم بوده است ـ فهمیدم: به خاطر بی‏اقتصادی و اسراف، برکت از این شهر رفته بود، و به همین سبب آن مرحوم با وجود این همه منابع ثروت می‏گفت: «اهالی شهر ما فقیرند» آری، به تجربه ثابت شده است، دادن زکات و رعایت اقتصاد سبب برکت مال می‏شود، و اسراف و ندادن زکات نیز سبب بی‏برکتی می‏شود، که وقایع بسیاری نشانگر آن است.

افلاطونِ فیلسوفان اسلام، داهی مشهور ابوعلی‏سینا که شیخ حکیمان و استاد فیلسوفان است، تنها درباره علمِ طب، آیه‏ی كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لاَ تُسْرِفُوا[10] را این‏گونه تفسیر کرده‏اند:

جَمَعْتُ الطِّبَّ فِى الْبَيْتَيْنِ جَمْعًا وَ حُسْنُ الْقَوْلِ فِى قَصْرِ الْكَلاَمِ

 فَقَلِّلْ اِنْ اَكَلْتَ وَ بَعْدَ اَكْلٍ تَجَنَّبْ وَ الشِّفَاءُ فِى اْلاِنْهِضَامِ

 وَ لَيْسَ عَلَى النُّفُوسِ اَشَدُّ حَالاً مِنْ اِدْخَالِ الطَّعَامِ عَلَى الطَّعَامِ

علمِ طب را در دو جمله خلاصه می‏کنم، زیبایی کلام درکوتاهی آن است: هنگام غذا خوردن کم بخور، و بعد از غذا تا چهار ـ پنج ساعت چیزی نخور، شفا در هضم غذاست، یعنی به اندازه‏یی بخور، که به راحتی هضم شود، سنگین‏ترین و خسته‏کننده‏ترین حالت برای نفس و معده، غذا خوردن پیاپی و پشت سر هم است.[11]

سعید نورسی

***

[1]– نبود اقتصاد سبب می‏شود، مصرف‏کنندگان زیاد شده، و تولیدکنندگان کم می‏شوند، و هر کس چشم به در حکومت می‏بندد، و آن هنگام «صنعت، تجارت و زراعت» که اساس و مدار حیات اجتماعی‏اند، کم و رو به نقصان می‏رود، و آن ملت تدّنی و فرود آمده، و سقوط کرده، و فقیر می‏شود.(مؤلف)

[2]– ناکامی، عدم موفقیت، زیان. (مترجم)

[3]– استثقال به معنی گران تمام شدن عملی برای شخص بوده، و سنگینی مجازات عمل است. (مترجم)

[4]– به چاقی و گوشت و روغن فراوان ماهیان اشاره دارد، در حالی که ماهیان با قناعت زندگی می‏کنند، و ماهیان را با حیواناتی هم‏چون روباه و میمون مقایسه می‏کند.(مترجم)

[5]– پادشاه عادل ایران انوشیروان وزیر عادلی به نام بزرگمهر داشت، که به دانایی مشهور بود، از ایشان سؤال شد: «چگونه است، علما در درگاه اُمرا حاضرند، اما اُمرا در پیشگاه علما دیده نمی‏شوند، حال آن که علم از امارت برتر است؟» چنین پاسخ داد: «این از علم علما و از جهل اُمراست.» یعنی اُمرا از جهل‏شان ارزش علم را نمی‏دانند، تا به حضور علما رفته، و جویای علم باشند، اما علما، هم از معرفت‏شان و هم به آن سبب که ارزش مال را می‏دانند، جویای آن در درگاه اُمرایند. پس بزرگمهر، حرص را که نتیجه‏ی ذکاوت علما بوده، و سبب فقر و ذلت آنان شده، با ظرافت و مهارت خاصی تأویل کرده، و به شیوایی پاسخ دادند. (خسرو)

[6]– واقعه‏یی که تأیید کننده‏ی آن است: به ادیبان در فرانسه برای آن که خوب گدایی می‏کنند، وثیقه‏ی گدایی می‏دهند. (سلیمان رُشدُی)

[7]– قناعت، گنج تمام نشدنی‏ست.

[8]– آری، از همه‏ی انسان‏های مسرف، شکوا می‏شنوی،حتی اگر ثروتمند هم باشند، باز هم زبانش‏شان شکواست، اما از انسان‏ فقیر اما قناعتکار، فقط شکر می‏شنوی. (مؤلف)

[9]– آن که قناعت کند، عزیز شود، و آن که طمع کند، ذلیل و رسوا شود.

[10] – اعراف: 31

[11]– یعنی مضرترین چیز برای بدن، غذا خوردن بعد از غذا در فاصله‏ی کم‏تر از چهارـ پنج ساعت است، و یا این که پر کردن معده از غذاهای متنوع برای لذت بردن است. (مؤلف)