…امام اعظم، با اشاره بر این سرّ فرمودند: «لاَ اِسْرَافَ فِى الْخَيْرِ كَمَا لاَ خَيْرَ فِى اْلاِسْرَافِ» یعنی: همان‏طور که در خیر و احسان (برای آنان که مستحق هستند) اسراف نیست، در اسراف نیز هیچ خیری نیست

نکته ششم

 اقتصاد و خسّت تفاوت زیادی با هم دارند، همان‏طور که تواضع، خصلت ممدوحه‏یی‏ست، که معناً جدا و صورتاً شبیه به تذلّل ـ که از اخلاق سیئه است ـ می‏باشد، و همان‏گونه که وقار، خصلت پسندیده‏یی‏ست، که معناً جدا و صورتاً شبیه به تکبر ـ که از خصلت‏های بد به شمار می‏رود ـ است، همان‏گونه نیز، اقتصاد که از اخلاق عالیه‏ی پیغمبر بوده، بلکه اساس نظام ِحکمت الهی در کاینات است، با فرومایگی و بخیلی و طمعکاری و حرص ـ که آیینه‏ی خسّت هستند ـ هیچ رابطه‏یی ندارد، و تنها در صورت، شباهت دارند.

واقعه‏یی که این حقیقت را تأیید می‏کند: يكي از ممتازترین عالمان صحابه در بازار و هنگام خرید و فروش، بر سر معامله‏ی چهل سکه به خاطر اقتصاد و برای حفظ امنیت و استقامت ـ که اساس تجارت هستند ـ به شدت مناقشه کردند، در این حین صحابه یی او را دید، و آن مناقشه را خسّت توهم کرد، و آن امام را تعقیب نمود، تا از احوال ایشان آگاه گردد، دید که ايشان به خانه‏ی مبارک‏شان وارد شد، در کنار درِ خانه، فقیری بود، کمی با او صحبت کرد، و رفت، وارد منزل شد، سپس از درِ دیگر خانه بیرون آمد، و فقیر دیگری را آن جا دید، نزد او نیز کمی صحبت کرد، و جدا شد، و رفت، آن صحابه که از دور او را می‏دید، کنجکاو شد، و نزد آن فقیران رفت، و از آنان سوال کرد: «امام نزد شما ایستاد و چه کرد؟» هر کدام از آنان گفت: «به من دویست سکه طلا داد» آن صحابه گفت: «فسبحان‏الله! در بازار برای چهل سکه آن‏گونه مناقشه کند، سپس در خانه‏اش دویست سکه را بدون آن که کسی باخبر شود، با رضای کامل نفس بدهد!» به فکر فرو رفته، و رفت، تا با ايشان ملاقات كند، و به ایشان گفت: «یا امام! مشکلم را حل کن، تو در بازار چنین عملی را مرتکب شدی، و در خانه‏ات چنین کردی!» در جواب به او گفت: «احوال در بازار از اقتصاد و کمال عقل و حفظ امنیت و استقامت که اساس و روح خرید و فروش است، سرچشمه می‏گیرد، و خسّت نیست، و احوال در خانه‏ام از شفقت قلب و کمال روح نشأت می‏گیرد، نه آن خسّت است، و نه این اسراف.»

امام اعظم، با اشاره بر این سرّ فرمودند: «لاَ اِسْرَافَ فِى الْخَيْرِ كَمَا لاَ خَيْرَ فِى اْلاِسْرَافِ» یعنی: همان‏طور که در خیر و احسان (برای آنان که مستحق هستند) اسراف نیست، در اسراف نیز هیچ خیری نیست.

سعید نورسی